دکتر مظفر اقبال - چالش تكنولوژى

مظفر اقبال، دانشمند پاكستانى، دغدغه اش معطوف به پيوند و ارتباط «علم» و «دين» است.
اقبال در سال ۱۹۵۴ ميلادى در لاهور پاكستان متولد شد و در سال ۱۹۷۹ ميلادى از پاكستان به كانادا مهاجرت كرد
و در رشته شيمى در مقطع دكترا از دانشگاه كانادا فارغ التحصيل شد.
دكتر مظفر اقبال با اداره نشريه Islame and Science سعى دارد به كيمياى علم و اسلام برسد.
انخلاء (به معناى ريشه كنى) در سال ،۱۹۸۸ انقطاع (به معناى بريدن) در سال ،۱۹۹۴ داستانهاى كوتاه «رنگهاى تنهايى» در ۱۹۹۹ و فهم قرآن در سال ۲۰۰۰ ميلادى از جمله تأليفات او است.
مظفر اقبال در آستانه سالروز وحدت حوزه و دانشگاه در تاريخ ۲۳ و ۲۴ آذرماه ۸۴ ميهمان مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم قم بود او كه از كانادا به ايران آمده بود در دومين كنگره سراسرى «نهضت نرم افزارى، توليد علم و آزادانديشى»، در حلقه اساتيد دانشگاه و حوزه نشست و در اين همايش مقاله اى با عنوان «هويت و تكنولوژى» ارائه كرد كه مكتوب حاضر متن ترجمه شده و ويراسته سخنرانى وى در اين نشست است.
گروه انديشه
در اين مقاله مى خواهم جنبه هايى از آخرين چالشى را كه اسلام و مسلمانان با آن مواجه هستند طرح و مورد بحث قرار دهم. اين چالش را «چالش تكنولوژى» ناميده ام كه خود را در قالب گفتار و شيوه معيشت مسلمانان پديدار مى كند. ترجيح مى دهم بحث خود را با يك مثال آغاز كنم. وقتى شما به سخن و كلام كسى گوش مى دهيد كلام او از مجموعه اى از آواها تشكيل شده كه با عبور از سيستم شنوايى در ذهن پردازش مى شود و سپس شما به مراد و منظور متكلم پى مى بريد. اين فرآيند به شرطى موفقيت آميز خواهد بود كه پيشاپيش شما از يك بانك اطلاعاتى مربوط به كلمات گوينده، بهره مند و برخوردار باشيد. در صورتى كه از اين پيش زمينه اطلاعاتى مربوط به زبان شخص گوينده مطلع نباشيد اين كلمات فاقد «بستر تعريف كننده» خواهند بود. در چنين وضعيتى درك مراد متكلم، منوط به ترجمه آن متن است. در اين فرآيند دو مؤلفه نقش محورى دارد: يكى آن چيزى كه بايد تعبير و تعريف شود؛ و ديگرى بستر و بافتى كه امكان اين تعريف و تعبير را مهيا مى كند.
تبيين هويت انسان همواره برحسب زمينه و بسترى صورت مى گيرد و در واقع انسان از طريق بسترى كه براى تعريف او مهيا است تعبير و تعريف مى شود. در تفكر دينى و اسلامى تعريف هويت انسان بدون رجوع به خالق ممكن نيست. شاهد آنكه خداوند مى فرمايد «كسانى كه خدا را فراموش كرده اند، خود را فراموش كرده اند».
اين رابطه غير گسستنى بين خالق و مخلوق، در سطح وجود شناختى برقرار است. نكته آن است كه آيا انسان به اين ارتباط اقرار دارد يا خير؟ يك خودكار مشكى را در نظر بگيريد. چه من اذعان كنم يا نه، اذعان من در «وجود» يا «مشكى بودن» آن خودكار هيچ تأثيرى ندارد. در سطح وجودى نيز ارتباط بين انسان و خالق كه ارتباطى ناگسستنى است، اينچنين است.
از سطح وجودى كه بگذريم به سطح ديگرى مى رسيم كه ارتباط ميان همه انسانها با خالق است كه از طريق وحى برقرار و از طريق رسالت ابلاغ مى شود. بنابراين، در اين ميان سه مؤلفه وجود دارد؛ وحى، رسالت و وجود انسان.
به اين اعتبار، ما داراى سطوح مختلف هويت هستيم؛ هويت فردى ما، هويت ما در عضويت خانوادگى و هويت ما در جامعه مان و تمام اين هويت ها در چارچوب بزرگترى كه توسط رسالت مهيا شده، تعريف مى شود.
بررسى پيام اسلام در اين چهارده قرن نمايانگر هويتى است كه توسط رسالت براى ما تعريف شده است. در اين تمدن شاخه هايى از علوم پديدار شده كه به علوم فيزيكى و زيرشاخه هاى آن مربوط است.
اين علم و تكنولوژى در همان بسترى رشد يافتند كه ادبيات اسلامى، معمارى اسلامى، فلسفه اسلامى و علوم ديگر اسلامى در آن رشد يافته است. بنابراين تكنولوژى در تمدنى كه توسط فرهنگ اسلامى مهيا شده بود رشد كرد.
نكته جالب طى دوران تمدن اسلامى تا قبل از پديدار شدن علم مدرن اروپايى اين است كه تمدن اسلامى هيچگاه هويت خود را مبتنى بر تكنولوژى تعريف نكرد. تكنولوژى در تمدن اسلامى وجود داشت ولى هيچگاه تعيين كننده هويت تمدن اسلامى نبوده است. اما تغييرى در اين ميان به وجود آمد و آن اينكه با شكوفا شدن علم مدرن بعد از قرن هفدهم و پديدار شدن تمدن غربى، اگر بررسى كنيم خواهيم ديد كه تمدن غرب و هويت آن، چيزى جز تكنولوژى نيست. بعد از شكوفايى تمدن غرب مشاهده مى كنيم كه تكنولوژى به وجود آمده توسط غرب در تمامى ابعاد زندگى انسان در همه دنيا نفوذ پيدا كرد. اكنون در دنيا هر چيزى براى بقاى خود بر تكنولوژى متكى است و اين در حالى است كه اين اتفاق صرفاً طى مدت سيصد سال اخير بروز پيدا كرده است.
اكنون ضرورت دارد فرق بين علم و تكنولوژى را متذكر شوم. متأسفانه بسيارى به تمايز بين علم و تكنولوژى قائل نيستند و اغلب اين دو را با هم و مرادف هم در قالب يك عبارت به كار مى برند. براى بحث در رابطه با ارتباط هويت، علم و تكنولوژى، قائل شدن به تمايز علم و تكنولوژى بسيار اساسى است.
براى مثال يكى از كشفيات نيوتن را درنظر بگيريد مبنى بر اينكه ميزان نيرو با طول اهرم وارد آورنده نيرو رابطه مستقيم دارد . اين يك قانون علمى است. كسى كه چكش را اختراع كرد چنين قانونى را به كار گرفته است و مشاهده مى شود كه هر چه دسته چكش بلندتر باشد نيرويى كه مى توان به آن وارد آورد قوى تر خواهد بود. بنابراين به كارگيرى قوانين علمى براى توليد ابزار، تكنولوژى ناميده مى شود. تكنولوژى از ريشه لاتين techist به معناى «ساختن» گرفته شده است. بنابراين تكنولوژى رابطه مستقيم با محصولاتى دارد كه برمبناى آن تكنولوژى ساخته مى شود و اين محصولات، بر جهان بينى ما بسيار تأثيرگذار هستند. در نظر داشته باشيد كه قوانين، جهان بينى افراد را متأثر نمى سازند بلكه تكنولوژى مبتنى بر اين قوانين است كه جهان بينى را دستخوش تحول مى كنند. براى روشن شدن منظور از تأثير تكنولوژى بر شيوه زندگى، تلفن همراه را در نظر بگيريد. تلفن همراه به عنوان يك محصول تكنولوژيك البته براساس پاره اى قوانين علمى ساخته شده است. اين قوانين علمى نيستند كه بر زواياى مختلف نحوه زندگى ما تأثير مى گذارند بلكه اين خود آن محصول يعنى تلفن همراه است كه بر ارتباط ما، روابط انسانى و ديگر جنبه هاى زندگى ما تأثيرگذار است.
اكنون با تبيين تفاوت بين علم و تكنولوژى به اين مى پردازم كه چرا و چگونه تكنولوژى توليد مى شود. تكنولوژى محصول يك جامعه براى برطرف كردن نيازهاى طبيعى آن است. مثلاً طى انقلاب صنعتى، انگلستان موفق به اختراع ماسوره شد كه ابزارى بسيار مؤثر در بافندگى است. اختراع ماسوره در سطح افزايش توليد پارچه و لباس بسيار مؤثر بود. اين اختراع براى تأمين نياز جامعه انگلستان صورت گرفت. اين نياز در سطوح مختلف قابل تعريف است. مثلاً در سطح اقتصادى و حتى در سطح سياسى. از بعد سياسى اختراع ماسوره باعث شد كه انگلستان بتواند در نزاع براى برخوردار شدن از امتياز محصول پنبه بنگال موفق شود و بازار را در دست خود بگيرد.
نكته ديگر آنكه تكنولوژى با خود اقتدار به همراه مى آورد، اقتدار سياسى، فرهنگى و اجتماعى. نمونه بارز آن فناورى غنى سازى اورانيوم است كه مسأله روز كشور ايران است.
جنبه اى كه در بحث من موردنظر است اقتدار فرهنگى اى است كه تكنولوژى به همراه خود مى آورد. قدرت حاصل از تكنولوژى بعد از جنگ جهانى دوم يعنى طى حدود پنجاه سال باعث شد كه تكنولوژى به عفريتى غيرقابل كنترل تبديل شود. تكنولوژى عرصه هاى مختلف زندگى بشرى را تحت كنترل قرار داده است: توليد دارو، تأسيسات اتمى، مسافرت، دانه هاى گياهى، نحوه ارتباط و... اكنون وضعيت تكنولوژى به گونه اى شده است كه حتى تولد نوزادان را هم متأثر ساخته است و يك كودك بلافاصله بعد از تولد خود با تكنولوژى مواجه مى شود. اما طى پنجاه سال گذشته نقش تكنولوژى تغيير كرده است.
نكته بعدى كه در ادامه بحث به آن خواهم پرداخت و نكته بسيار مهم و اساسى است آن است كه آيا تكنولوژى براى تمدن اسلامى مفيد است يا مضر؟
من بحث خود را در اين مقاله باهويت آغاز كردم و گفتم كه هر تمدنى براساس مؤلفه هايى جهان بينى خود را مشخص مى سازد. مؤلفه هاى تعيين كننده هويت اسلامى همان طور كه ذكر شد وحى و رسالت است. در فرهنگ اسلامى اولين بار است كه تمدن اسلامى مبتنى شده است بر تكنولوژى اى كه خود آن را توليد نكرده است. حال اين تكنولوژى وارداتى براى ما خوب است يا بد؟ تكنولوژى اى كه خارج از تمدن اسلامى توليد مى شود و در واقع وارداتى است چقدر مى تواند در خدمت هويت اسلامى باشد؟ در سطح عمل پاسخ اين است كه البته مفيد است. اما ارتباط ميان هويت ما در سطح فردى و جمعى با تكنولوژى چيست؟
ما به واسطه اظهار كلمه شهادتين با خالق خود مرتبط مى شويم و از طريق وحى طريقه زندگى ما مشخص مى گردد. اگر بپذيريم كه تكنولوژى در همه سطوح، توانايى تغيير هويت هاى ما را دارد آيا اين نكته قابل تأمل نيست كه در پذيرش تكنولوژى بايستى كمى تأمل و تعمق كرد. من در اين مقاله درصدد ارائه پاسخ نيستم. صرفاً قصدم به تفكر واداشتن مخاطبانم است.
در پايان مى خواهم بگويم كه ايران به دليل برخوردار بودن از وجوه مختلف تمدن اسلامى، داشتن سابقه طولانى در فلسفه و عرفان، بهترين محل براى مطالعه تأثير تكنولوژى بر طريقه زندگى، باورها و هويت ما است. البته اين طريقه زندگى، باورها و هويت هايى است كه ذكر آنها رفت و به سرعت در حال تحول هستند. پيشنهاد من اين است كه افراددر زمينه هاى مختلف علمى مشتمل بر زمينه هاى علوم دينى، فلسفه، جامعه شناسى، هنر و همه رشته ها، گروههاى مطالعاتى اى را تشكيل دهند و به زواياى اين تهاجم تكنولوژيك بپردازند. منبع روزنامه ایران 8 دی ماه 1384
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××